خبرگزاری حوزه | فضه جارو به دست به حیاط میرود، بس که خاکستر روی زمین ریختهاست، بس که دودهها به دست و پای بچهها میچسبد. بانوی خانه در بستر افتاده، مگر فضه مردهاست که خانه را کثیفی بگیرد. قرار است به عیادت بیایند زنان مدینه. همانها که طاقت گریههای بانو را نداشتند، پیغام و پسغام دادهبودند به فاطمه بگویید یا شب گریه کند یا روز. اما فاطمه حتی دستان نیمه جانش را بالا میبرد و اول برای آنان دعا میکند.
بانو از آنان ناراحت بود، از مردانشان هم. بوی مردانگی نمیداد مرام نداشتهیشان، بیشتر اهل ریا و تزویر بودند تا دین و مروت. این مرام در صبح روز موعود رخ نشان داد. همان وقت که فقط چهار تن سرتراشیده به اثبات دینداریشان آمدند. همان روز که سلمان برای ما آبرو خرید.
آنروز بود که خستگی به جان بانو ماند، خستگی تلاش برای اصلاح امت پدر بزرگوارش، خستگی از گوشهایی که نمیشنوند و عافیتهایی که عاقبت ندارند. مگر میشود فراموش کرد تزویرشان را که هنوز پیکر مطهر پیامبر خاتم روی زمین است و دین پیامبر به تاراج میرود!
بانو غیور است، اگرچه ۱۸ بهار را بیشتر ندیده، اگرچه محنت بسیار دیده، اگرچه جسمش توان ندارد، اگرچه طفل صغیرش را به کین نااهلان از دست داده، اما غیور است برای دین خدا، برای آیندگان که میآیند و غیرت محمدی بانو را فریاد میکنند. تاریخ هرچه تلخ، هرچه به تحریف و خطا، در جواب جوانی خزان شده بانو جوابی ندارد، درباره طفل پانگذاشته به دنیا جوابی ندارد. درباره غربت پرتکرار حیدر کرار جوابی ندارد.
▫️ ▫️ ▫️ ▫️ ▫️
بوی غذا دیگر در خانه نمیآید، انگار عطر غذای بهشتی فاطمه به طعام ریختهنشده.
انگار کسی در این خانه حوصله ندارد. مگر میشود در خانهای که مادر در بستر افتاده باشد، حوصله باشد. مادر است که به همه دلیلها رنگ و بو میدهد. حتی زلف هم به پریشانی خو کرده. زینب شانه و زلف میخواهد چهکار؟ که باید با قد و قامت کوچک برای نسلی هم مادری بکند و هم خواهری.
مدینه دیگر مدینه نمیشود و صدای هتک حرمت به بانو تا تاریخ هست و تا زمان هست برای رسوایی عاملانش کفایت میکند. گناهی که با آب زمزم هم شسته نمیشود. ما از پس ۱۴۰۰ سال یک مادر از این دنیا طلبکاریم. "مادری که مظلومه بود و یاور مظلومها".
🖋فاطمه میری طایفهفرد